ولش مي گويد: اگر اعتمادبه نفس نداشته باشيد، نمي توانيد به سادگي روي آوريد، سخت مي ترسيد که ساده به حساب آييد، و از اين رو به پيچيدگي در سازمان و ايجاد مانع هاي گوناگون چنگ مي اندازيد. نزديک ترين راه براي رفتن به پيشواز شکست کنار گذاشتن اعتمادبه نفس است.“انديشه هاي بزرگ را بجوييد، آن ها را بزرگنمايي کنيد، و با شتاب نور در سراسر سازمان به گستردگي بپراکنيد”.
جک ولش مدير افسانه اي جنرال الکتريک، پوياترين شرکت آمريکايي که از نظر ارزش در بازار طي سال هاي 1992 تا 1997 همواره درصدر شرکت هاي بزرگ جهاني قرار داشته است. او نامزد مدير قرن گرديد. در جنرال الکتريک پايه گذار انقلابي بود که از بالا آغاز شد. درنتيجه تصميمات متحورانه وي، جنرال الکتريک در سال 1998 به شرکتي با ارزش 250 ميليارد دلار تبديل شد.
بسياري از مديران از دگرگوني مي هراسند. بسياري از مديران براين باورند که آرام نشستن بهترين راهبرد در کسب و کار است. شايد بدان دليل که بي خطر ترين مي باشد. جک ولش ترس از دگرگوني را بي معني مي داند. دگرگوني بخش بزرگي از طبيعت کسب و کار است. به محيط کسب و کارها بنگريد، پيوسته در حال تغيير مي باشد: رقيبان تازه، فراورده هاي نو. هر سازماني که اينگونه واقعيت ها را به فراموشي بسپارد، محکوم به نابودي است. جک ولش از دگرگوني ترس ندارد و جنرال الکتريک پيوسته در تحول مي باشد، پيوسته بازآفريني مي شود. او در دهه 1980 ساختار شرکت را زيرو رو کرد و در دهه 1990 نهضت کيفيت گرايي را راه انداخت. دستور کار جنرال الکتريک همواره در حال بازنگري است. شايد هدف پيوسته يکسان، رشد بي پايان، باقي مي ماند، ولي ابزار و روش ها همواره بهتر مي شوند. ولش به مديران توصيه مي کند؛ هر روز را همانند يک تازه کار آغاز کنيد. به هر تغييري که در بهسازي امور موثر است، تن در دهيد. دستور کار خود را پيوسته بازنگري کنيد. اگر لازم است، آن را از نو بنويسيد. بدين گونه از دام عادت هاي ديرين رها خواهيد بود. کارمندان نيز اگر مطلبي را در دست مي انگارند، ساکت ننشينند. دگرگوني را عملي نمايند، رئيس را مجبور به پذيرش آن بنمايند.
جک ولش مي خواهد عنوان مدير را کنار بگذارد؛ زيرا بيشتر نقش فردي را به ذهن مي آورد که مهار کننده است تا تسهيل کننده، کارها را پيچيده تر مي کند تا سهل تر و بيشتر حالت فرماندهي دارد تا کسي که پيشبرد کارها را شتاب مي بخشد. ولش مي گويد که برخي از مديران بجاي آسان تر نمودن کارها آن را گيج کننده و سرسام آور مي کنند: آنان مديريت را برابر با پيچيده سازي مي گيرند تا خود را هوشمند تر از ديگران نشان دهند. به کسي الهام نمي بخشند. ولش از ويژگي هايي که به مديريت مي دهند، بيزار است. آنان را در نا آگاهي گذاشتن و وقت انسان ها را در انجام کارهاي کم اهميت و تنظيم گزارش هاي غير ضروري هدر دادن. نبايد همواره سايه به سايه کارکنان حضور داشت. اعتمادبه نفس را نمي توان اينگونه بوجود آورد. او به خرده کاري ها مانند شکل و شمايل يخچال يا فراورده هاي ديگر کاري ندارد. اين کارها را به کارشناسان واگذار مي کند.
ابر رهبر
جک ولش در نقش اداره کننده و پيش برنده شرکت بزرگ جنرال الکتريک با دوازده کسب و کار اصلي را نمي توان يک مدير معمولي به حساب آورد. او بيشتر يک ابر رهبر است.
وظيفه عمده ابر رهبر چيست؟ جک ولش مي گويد ” کار من قرار دادن بهترين آدم ها در فرصت هاي بزرگ و تخصيص دلارها به جاهاي درست است. انديشه ها را به آنان منتقل مي کنم، منابع را تامين مي نمايم و از سر راهشان کنار مي روم. "
از ديد جک ولش قرار دادن مديران شايسته بر سر کسب و کارها، رمز پيروزي است. رهبران پيروزمند کسب و کارها را به لرزه درآورده و پيش مي برد. رهبران ناشايست کسب و کارها را مي لرزانند و به نابودي مي کشند. مديران ناتوان نابود کننده سازمان هستند؛ آنان کشنده فرصت هاي شغلي هستند. سازمان را بايد پيوست نوسازي نمود. انديشه ها، فرصت ها و خون هاي تازه فراوانند، بايد آن ها را به سازمان وارد کرد. همواره بايد رو به بهبود داشت. کار من يافتن انديشه هاي بکر و بزرگ و پخش آن ها در سراسر سازمان با شتاب حرکت نور است. پس از آن بايد منابع لازم را بسيج نمود. پيگير انديشه هاي نو باشيد. اين وظيفه همه مديران ماست.
واقعيت را بپذيريد. چشم در چشم آن بدوزيد و از واقعيت فرار نکنيد. از اين سر راست تر چيست؟ جک ولش روبه رو شدن با واقعيت را از مهمترين قانون هاي کسب وکار خود مي داند، معمولا پيروز هستند. ولش مي گويد بيشتر اشتباه ها در کسب و کار اين است که نمي خواهيم واقعيت را بپذيريم و بر پايه آن عمل کنيم.
اين واقعيت را بپذيرد که جهان هرچه بيشتر رو به رقابتي شدن دارد.اين واقعيت را بپذيريد که هيچ شغلي تضمين تمام عمر به همراه ندارد.
سه رمز پيروزي: شتاب، سادگي، اعتماد به نفس
جک مطمئن بود اگر بتواند شتاب، سادگي و اعتمادبه نفس را در کارکنان زنده کند، پيامد آن در سراسر سازمان بزودي آشکار خواهد شد. جنرال الکتريک بيش از پيش بهره ور و سودآور مي گردد.
شتاب
ولش مي دانست که رسيدن به شتاب، شتاب واقعي، بدان نياز دارد که تصميم ها در همه سطح ها دقيقه اي و رو دررو گرفته شوند، نه اينکه روزها و هفته ها در انتظار تاييد يادداشت ها بمانند. بنابراين، بايستي جنگل کاغذ بازي را برچيد و به کارکنان در سراسر سازمان امکان تصميم گيري داد.
سادگي ” به سادگي گفتگو هاي خودماني”
جک دوست دارد که روند کسب و کارها را ساده بگيرد. او مي گويد ” کار را دشوارتر از آنچه هست، نگيريد”. به همه کارکنان توصيه مي کند که به رغم تفاوت کسب و کارها، اصول ساده و همانند را درنظر داشته باشيد و فعاليت ها را پيچيده نکنيد.
رهبران بايستي هرگونه مانع و سدي را بردارند تا ديدگاه آن ها نخست روشن و سپس برابر با واقعيت ديده شود. بايد آنچنان محيطي بسازيم که کارکنان نه تنها احساس آزادي نمايند، بلکه رهبران خود را وادار به عرضه ديدگاه هاي روشن و هدفدار سازند. رهبران بايد به نقطه اي از اعتماد به نفس برسند که بتوانند سادگي را در همه اقدام هاي خود به راحتي جا دهند؛ پيام هاي ساده با شتاب بيشتري حرکت مي کنند، طرح هاي ساده زودتر به بازار مي روند، و برداشتن مانع ها تصميم گيري را پرشتاب تر مي کند.
اعتمادبه نفس: پادزهر نا ايمني
ولش براي گسترش اعتمادبه نفس در سراسر سازمان از جان خود مايه گذاشت و ارزش اين پديده را در ميان رهبران کسب و کار بالا برد: افراد با اعتمادبه نفس نيازي به پوشاندن خود در لايه اي از پيچيدگي ندارند. آن ها ساده سخن مي گويند و هدف هاي بزرگ و روشن دارند.اعتمادبه نفس را همچون کالا نمي توان ساخت و پخش نمود. سازمان ها بايد محيطي بيافرينند که به کارکنان فرصت انديشيدن، خطر کردن، برنده شدن، و درنهايت اعتمادبه نفس را ارزاني دارد. اگر ما به کارکنان امکان آن را دهيم که اهميت خود در کارها را ببينند، اگر من و شما و ديگر رهبران کسب و کارها در سراسر کشور به مردان و ن فرصت دهند تا پيوند بيواسطه خود با پيشرفت کارها و برد و باخت در دنياي واقعي را دريابند، بهره وري بيش از آن حدي که انتظار داريم افزايش خواهد يافت. در آن صورت از بسياري از رقيبان هم پيش مي افتيم، ازآناني که فرهنگ آزاد گذاشتن انسان ها را ندارند.
درباره این سایت