طراحي و بهينه سازي سايت




ولش مي گويد: اگر اعتمادبه نفس نداشته باشيد، نمي توانيد به سادگي روي آوريد، سخت مي ترسيد که ساده به حساب آييد، و از اين رو به پيچيدگي در سازمان و ايجاد مانع هاي گوناگون چنگ مي اندازيد. نزديک ترين راه براي رفتن به پيشواز شکست کنار گذاشتن اعتمادبه نفس است.“انديشه هاي بزرگ را بجوييد، آن ها را بزرگنمايي کنيد، و با شتاب نور در سراسر سازمان به گستردگي بپراکنيد”.


 




جک ولش مدير افسانه اي جنرال الکتريک، پوياترين شرکت آمريکايي که از نظر ارزش در بازار طي سال هاي 1992 تا 1997 همواره درصدر شرکت هاي بزرگ جهاني قرار داشته است. او نامزد مدير قرن گرديد. در جنرال الکتريک پايه گذار انقلابي بود که از بالا آغاز شد. درنتيجه تصميمات متحورانه وي، جنرال الکتريک در سال 1998 به شرکتي با ارزش 250 ميليارد دلار تبديل شد.



article_image_one_144.jpg



  • به پيشواز دگرگوني برويد، از آن نهراسيد


بسياري از مديران از دگرگوني مي هراسند. بسياري از مديران براين باورند که آرام نشستن بهترين راهبرد در کسب و کار است. شايد بدان دليل که بي خطر ترين مي باشد. جک ولش ترس از دگرگوني را بي معني مي داند. دگرگوني بخش بزرگي از طبيعت کسب و کار است. به محيط کسب و کارها بنگريد، پيوسته در حال تغيير مي باشد: رقيبان تازه، فراورده هاي نو. هر سازماني که اينگونه واقعيت ها را به فراموشي بسپارد، محکوم به نابودي است. جک ولش از دگرگوني ترس ندارد و جنرال الکتريک پيوسته در تحول مي باشد، پيوسته بازآفريني مي شود. او در دهه 1980 ساختار شرکت را زيرو رو کرد و در دهه 1990 نهضت کيفيت گرايي را راه انداخت. دستور کار جنرال الکتريک همواره در حال بازنگري است. شايد هدف پيوسته يکسان، رشد بي پايان، باقي مي ماند، ولي ابزار و روش ها همواره بهتر مي شوند. ولش به مديران توصيه مي کند؛ هر روز را همانند يک تازه کار آغاز کنيد. به هر تغييري که در بهسازي امور موثر است، تن در دهيد. دستور کار خود را پيوسته بازنگري کنيد. اگر لازم است، آن را از نو بنويسيد. بدين گونه از دام عادت هاي ديرين رها خواهيد بود. کارمندان نيز اگر مطلبي را در دست مي انگارند، ساکت ننشينند. دگرگوني را عملي نمايند، رئيس را مجبور به پذيرش آن بنمايند.



  • از مديريت دست برداريد، به رهبري بپردازيد “مديران نا توان، کشنده کسب و کار هستند؛ شغل ها را نابود مي کنند”.


جک ولش مي خواهد عنوان مدير را کنار بگذارد؛ زيرا بيشتر نقش فردي را به ذهن مي آورد که مهار کننده است تا تسهيل کننده، کارها را پيچيده تر مي کند تا سهل تر و بيشتر حالت فرماندهي دارد تا کسي که پيشبرد کارها را شتاب مي بخشد. ولش مي گويد که برخي از مديران بجاي آسان تر نمودن کارها آن را گيج کننده و سرسام آور مي کنند: آنان مديريت را برابر با پيچيده سازي مي گيرند تا خود را هوشمند تر از ديگران نشان دهند. به کسي الهام نمي بخشند. ولش از ويژگي هايي که به مديريت مي دهند، بيزار است. آنان را در نا آگاهي گذاشتن و وقت انسان ها را در انجام کارهاي کم اهميت و تنظيم گزارش هاي غير ضروري هدر دادن. نبايد همواره سايه به سايه کارکنان حضور داشت. اعتمادبه نفس را نمي توان اينگونه بوجود آورد. او به خرده کاري ها مانند شکل و شمايل يخچال يا فراورده هاي ديگر کاري ندارد. اين کارها را به کارشناسان واگذار مي کند.


ابر رهبر


جک ولش در نقش اداره کننده و پيش برنده شرکت بزرگ جنرال الکتريک با دوازده کسب و کار اصلي را نمي توان يک مدير معمولي به حساب آورد. او بيشتر يک ابر رهبر است.


وظيفه عمده ابر رهبر چيست؟ جک ولش مي گويد ” کار من قرار دادن بهترين آدم ها در فرصت هاي بزرگ و تخصيص دلارها به جاهاي درست است. انديشه ها را به آنان منتقل مي کنم، منابع را تامين مي نمايم و از سر راهشان کنار مي روم. "


از ديد جک ولش قرار دادن مديران شايسته بر سر کسب و کارها، رمز پيروزي است. رهبران پيروزمند کسب و کارها را به لرزه درآورده و پيش مي برد. رهبران ناشايست کسب و کارها را مي لرزانند و به نابودي مي کشند. مديران ناتوان نابود کننده سازمان هستند؛ آنان کشنده فرصت هاي شغلي هستند. سازمان را بايد پيوست نوسازي نمود. انديشه ها، فرصت ها و خون هاي تازه فراوانند، بايد آن ها را به سازمان وارد کرد. همواره بايد رو به بهبود داشت. کار من يافتن انديشه هاي بکر و بزرگ و پخش آن ها در سراسر سازمان با شتاب حرکت نور است. پس از آن بايد منابع لازم را بسيج نمود. پيگير انديشه هاي نو باشيد. اين وظيفه همه مديران ماست.



  • واقعيت را بپذيريد و قاطعانه عمل کنيد


واقعيت را بپذيريد. چشم در چشم آن بدوزيد و از واقعيت فرار نکنيد. از اين سر راست تر چيست؟ جک ولش روبه رو شدن با واقعيت را از مهمترين قانون هاي کسب وکار خود مي داند، معمولا پيروز هستند. ولش مي گويد بيشتر اشتباه ها در کسب و کار اين است که نمي خواهيم واقعيت را بپذيريم و بر پايه آن عمل کنيم.


اين واقعيت را بپذيرد که جهان هرچه بيشتر رو به رقابتي شدن دارد.اين واقعيت را بپذيريد که هيچ شغلي تضمين تمام عمر به همراه ندارد.


سه رمز پيروزي: شتاب، سادگي، اعتماد به نفس


جک مطمئن بود اگر بتواند شتاب، سادگي و اعتمادبه نفس را در کارکنان زنده کند، پيامد آن در سراسر سازمان بزودي آشکار خواهد شد. جنرال الکتريک بيش از پيش بهره ور و سودآور مي گردد.


شتاب


ولش مي دانست که رسيدن به شتاب، شتاب واقعي، بدان نياز دارد که تصميم ها در همه سطح ها دقيقه اي و رو دررو گرفته شوند، نه اينکه روزها و هفته ها در انتظار تاييد يادداشت ها بمانند. بنابراين، بايستي جنگل کاغذ بازي را برچيد و به کارکنان در سراسر سازمان امکان تصميم گيري داد.


سادگي ” به سادگي گفتگو هاي خودماني”


جک دوست دارد که روند کسب و کارها را ساده بگيرد. او مي گويد ” کار را دشوارتر از آنچه هست، نگيريد”. به همه کارکنان توصيه مي کند که به رغم تفاوت کسب و کارها، اصول ساده و همانند را درنظر داشته باشيد و فعاليت ها را پيچيده نکنيد.


رهبران بايستي هرگونه مانع و سدي را بردارند تا ديدگاه آن ها نخست روشن و سپس برابر با واقعيت ديده شود. بايد آنچنان محيطي بسازيم که کارکنان نه تنها احساس آزادي نمايند، بلکه رهبران خود را وادار به عرضه ديدگاه هاي روشن و هدفدار سازند. رهبران بايد به نقطه اي از اعتماد به نفس برسند که بتوانند سادگي را در همه اقدام هاي خود به راحتي جا دهند؛ پيام هاي ساده با شتاب بيشتري حرکت مي کنند، طرح هاي ساده زودتر به بازار مي روند، و برداشتن مانع ها تصميم گيري را پرشتاب تر مي کند.


اعتمادبه نفس: پادزهر نا ايمني


ولش براي گسترش اعتمادبه نفس در سراسر سازمان از جان خود مايه گذاشت و ارزش اين پديده را در ميان رهبران کسب و کار بالا برد: افراد با اعتمادبه نفس نيازي به پوشاندن خود در لايه اي از پيچيدگي ندارند. آن ها ساده سخن مي گويند و هدف هاي بزرگ و روشن دارند.اعتمادبه نفس را همچون کالا نمي توان ساخت و پخش نمود. سازمان ها بايد محيطي بيافرينند که به کارکنان فرصت انديشيدن، خطر کردن، برنده شدن، و درنهايت اعتمادبه نفس را ارزاني دارد. اگر ما به کارکنان امکان آن را دهيم که اهميت خود در کارها را ببينند، اگر من و شما و ديگر رهبران کسب و کارها در سراسر کشور به مردان و ن فرصت دهند تا پيوند بيواسطه خود با پيشرفت کارها و برد و باخت در دنياي واقعي را دريابند، بهره وري بيش از آن حدي که انتظار داريم افزايش خواهد يافت. در آن صورت از بسياري از رقيبان هم پيش مي افتيم، ازآناني که فرهنگ آزاد گذاشتن انسان ها را ندارند.



 


به ياد داشته باشيد وظيفه ي شما به عنوان يک فروشنده ي فروشگاهي، ايجاد حس مطلوب و تجربه ي دلنشين هنگام خريد براي مشتري است. اگر به عبارات و واژه هايي که خودتان و همکارانتان در ارتباط با مشتري به کار مي بريد، دقت کنيد، از اينکه جملاتي در سطح فروشگاه شما به کار مي رود که خاصيتي جز دفع مشتري ندارند، متعجب خواهيد شد. در ادامه، برخي از اين جملات را با هم مرور خواهيم کرد.




وظيفه ي شما ايجاد وفاداري در مشتري است. يک مشتري وفادار بارها و بارها از شما خريد مي کند و خريد از فروشگاه شما را به ديگران توصيه مي کند. داشتن مشتري وفادار، مهمترين اصل در موفقيت هر فروشگاه است. پس در ارتباط با مشتري از به کار بردن عبارات زير حذر کنيد تا خاطره اي ناخوشايند از فروشگاه شما در ذهن مشتري نقش نبندد.


1- نمي دونم!، اطلاع ندارم!


مطمئن باشيد مشتري انتظار ندارد شما همه چيز را بدانيد. وقتي پاي اطلاعات درباره ي کالاهاي موجود در فروشگاه وسط باشد، فروشنده بايد بتواند به پرسشهاي مشتري پاسخ دهد. کار شما در فروشگاه فقط تحويل کالا و دريافت پول نيست، شما آنجا هستيد تا محصولات را بر اساس نياز مشتري، به ايشان معرفي کنيد. پس، عباراتي مثل «من نمي دونم» و يا «ببخشيد، در اين باره اطلاع ندارم»، جملات مناسب براي يک فروشنده ي حرفه اي نيست. حتي اگر شما درباره ي موضوعي اطلاع نداريد، بهتر است به دنبال پاسخ باشيد و با گفتن عباراتي مثل «سؤال جالبي رو مطرح کرديد، اجازه بديد جوابش رو براتون پيدا کنم»، ضمن اينکه عدم اطلاع شما درباره ي کالا کمتر به نظر مشتري خواهد آمد، نشان مي دهد شما به عنوان يک فروشنده ي حرفه اي نگرانِ نگرانيهاي مشتري هستيد.



article_image_one_589.jpg


2- فروش ما قطعيه!


اگر سياستهاي فروشگاه شما بر اساس فروش قطعي در نظر گرفته شده است، ضروري است که مشتري قبل از خريد بداند که در فروشگاه شما، هيچ کالايي پس از فروش، پس گرفته نمي شود. البته در بازار امروز که همه چيز بر مدار مشتري مي چرخد، فروشگاهها بايد در اين زمينه منعطف باشند مگر در مواردي خاص مثل برخي اقلام خوراکي و دارويي و يا کالاهاي الکترونيکي که البته براي اين موارد نيز بايد مشتري در فرايند خريد از قطعي بودن فروش مطلع شده و با آگاهي کامل خريد خود را انجام دهد. اما از آنجا که مشتري رئيس است، پيشنهاد مي شود براي حفظ مشتري و جلب رضايت وي، تا حد امکان در اين زمينه منعطف باشيد. در نظر داشته باشيد که فردي که براي پس دادن و يا تعويض کالا به شما مراجعه کرده است، يک مشتري ناراضي است، و گفتن اين جمله که «فروش ما قطعيه و جنس فروخته شده پس گرفته نمي شه!» باعث خواهد شد مشتري ناراضي به مشتري عصباني تبديل شود. بهتر است در چنين مواردي، به جاي پافشاري و يادآوري سياستهاي فروشگاه، به فکر حل مسئله ي مشتري باشيد. مطمئن باشيد اگر هدف، ايجاد رضايت و حفظ مشتري باشد، مي توانيد ضمن پايبندي بر سياستهاي خود، به راهکارهاي جذاب و مؤثري دست يابيد. يادمان باشد: هميشه هزينه ي حفظ يک مشتري، بسيار بيشتر از هزينه ي جذب يک مشتري جديد است.


3- تعطيله!


در پايان يک روز شلوغ، در حالي که مشغول بستن حسابهاي روزانه و جمع و جور کردن فروشگاه هستيد، ناگهان يک مشتري از راه مي رسد و انتظار دارد وارد فروشگاه شده و خريد کند. اغلب فروشنده ها در چنين مواقعي به ساعت شان اشاره کرده و با صلابت مي گويند: «تعطيله!» و در مقابل درخواست مشتري پاسخ مي دهند: «فردا.». لطفاً قبل از اينکه با اينگونه پاسخها، يک فروش بالقوه را از دست بدهيد، به اين موضوع فکر کنيد که مشتري ساعت کار شما را نمي داند، او آمده است تا پول خود را به شما بدهد و از شما خريد کند، همين! پس اگر نوع کالاهاي شما به نحوي است که امکان خريد سريع وجود دارد، به مشتري بگوييد: «ما ساعت 10 تعطيل مي کنيم و فردا صبح ساعت 9 مجدد در خدمت هستيم، اما اگر موردي هست که مي تونم الآن سريع براتون انجام بدم، بفرماييد» بدين ترتيب ضمن مطلع کردن مشتري از ساعت کاري فروشگاه، به وي يادآور شديد که امکان اينکه در حال حاضر زمان زيادي را به وي اختصاص دهيد، وجود ندارد. از طرفي تجربه ي خريد مشتري از فروشگاه شما که در حال تعطيل کردن بوده ايد، براي مشتري بسيار ارزشمند است. همين کارهاي کوچک مي تواند تعداد مشتريان وفادار شما را به مرور افزايش دهد.


4- اوناها، اونجاست!


وقتي مشتري از شما درباره ي محل کالايي در فروشگاه سؤال مي پرسد و شما با انگشت به رديفي از کالاها اشاره مي کنيد و مي گوييد: «اوناها، اونجاست، قفسه ي اول!» اين پيام را به وي منتقل مي کنيد که نياز و خواسته ي تو -مشتري- براي من -فروشنده- اهميتي ندارد. اگر براي شما پاسخ به نياز مشتري و رضايت وي اهميت دارد، در پاسخ به اين پرسش مشتري، وي را تا قفسه ي کالاي مورد نظر همراهي کنيد. از اين فرصت براي شناخت نياز مشتري و ارائه ي توضيحي کوتاه درباره ي مزاياي کالاي مورد نظر، استفاده کنيد. در مواردي که امکان همراهي تا بخش ديگري از فروشگاه برايتان ميسر نيست، ضمن راهنمايي صحيح و مؤدبانه ي مشتري، حتماً در حد دو الي سه قدم با وي همراه شويد.


5- من نمي تونم اين کار رو بکنم!


اين هم روشي است که به مشتري جواب منفي بدهيد. واژه ي «نه»، آخرين واژه اي است که مشتري انتظار دارد از شما بشنود. اگر شما مدير و يا سرپرست هستيد براي اينکه کاربرد عباراتي مثل «از دست من کاري ساخته نيست!» در فروشگاه شما به حداقل و يا صفر برسد، بايد اصول کار را به فروشنده ها آموزش داده و ايشان را توانمند کنيد به نحوي که قادر به تصميم گيري درست در شرايط مختلف باشند و بتوانند به حل مسائل مشتري بپردازند. فروشنده ها بايد متوجه باشند که مشتري از ايشان انتظار همراهي دارد پس اگر کالايي را با شرايط خاصي طلب کردند، و ايشان قادر به ارائه ي آن خدمت نبودند و يا در اين زمينه اختيار کافي نداشتند، به جاي ارسال پيام «نه» به مشتري، بايد از کمک سرپرست و يا يکي از همکاران در اين مورد استفاده کنند.


6- اين مربوط به بخش ما نمي شه!


در اغلب فروشگاه هاي بزرگ، هر فروشنده مسئول يکي از بخشها و يا مسئول انجام يک کار خاص است. اگر شما هم در چنين فروشگاهي مشغول هستيد و يک مشتري خواسته اي را با شما مطرح کرد که مربوط به بخش و واحد شما نمي شد، هرگز با عبارت «اين مربوط به بخش ما نمي شه!» به وي پاسخ ندهيد. شايد قصد شما از گفتن اين جمله اين بوده که نمي خواهيد در کار تخصصي واحد ديگري دخالت نابجا کنيد، اما اين چه اهميتي براي مشتري دارد؟ اين پاسخ شما، آن چيزي نيست که مشتري انتظار شنيدنش را دارد. مشتري مي خواهد به آسان ترين روش به آنچه مي خواهد، دست يابد. پس در مواردي از اين دست، به جاي اينکه به مشتري اطلاع دهيد که شما فرد مورد نظر وي نيستيد، به وي کمک کنيد تا به همکار مورد نظر مراجعه و مشکلش را حل کند. اين موضوع مسلتزم اين است که شما تمام بخشهاي فروشگاه و حيطه ي وظايف و مسئوليتهاي همکارانتان را بشناسيد، و به مشتري بگوييد: «اجازه بديد شما رو به همکارم که مي تونه در اين مورد بهتون کمک کنه، معرفي کنم»


7- اون جنس رو تموم کرديم!


اينکه گاهي موجودي کالاي خاصي در فروشگاه تمام شود، براي مشتري قابل پذيرش است. اما شما بايد موجودي کالاها را به شيوه اي مديريت کنيد که اين موضوع به ندرت اتفاق بيافتد. در غير اين صورت اعتماد مشتري به فروشگاه شما، کمرنگ خواهد شد. در صورتي که کالاي مورد نظر مشتري موجود نبود، در وهله ي اول سعي کنيد دليل انتخاب آن کالاي خاص توسط مشتري را بفهميد، سپس يک کالاي جايگزين که مي تواند پاسخگوي نياز مشتري باشد به وي پيشنهاد دهيد. دقت کنيد که اين کار بايد صادقانه و با هدف تأمين نياز مشتري باشد. به هيچ وجه سعي نکنيد از اين شرايط سوء استفاده کرده و چيزي را به مشتري تحميل کنيد. اگر کالاهاي پيشنهادي شما نظر مشتري را جلب نکرد و يا مشتري بر خريد کالاي خاصي تأکيد داشت، زمان دقيق تأمين آن کالا را به وي اطلاع دهيد و يا حتي مي توانيد در صورت تمايل مشتري، اطلاعات لازم را از وي گرفته و به محض تأمين آن کالا، با مشتري تماس بگيريد. اين راهکار مي تواند در برقراري ارتباط مؤثر با مشتري و افزايش ميزان خشنودي وي از فروشگاه شما، بسيار اثربخش باشد.


8- شرمنده، اين مخالف با قوانين ماست!


در بازار رقابتي امروز، فروشگاهها نمي توانند انعطاف پذير نباشند. هر فروشگاهي براي خود مجموعه اي از قوانين و قواعد دارد؛ اينکه تحت چه شرايطي مي توان کالايي را پس از فروش پس گرفت يا معاوضه کرد، در چه صورت مي توان به مشتري تخفيف داد، و مواردي از اين دست. هدف از وضع اين قوانين بايد دو چيز باشد: جلب رضايت مشتري و حفظ منافع فروشگاه. قوانين و خط مشي هاي فروشگاه بايد بين اين دو موضوع تعادل ايجاد کند، و به افراد کمک کند تا در شرايط و وضعيتهاي مختلف، امور فروشگاه را به خوبي اداره کنند. اما اگر مشتري از شما خواسته اي داشت که مطابق با قوانين داخلي فروشگاه نبود، در وهله ي اول بايد به دنبال حل مسئله ي مشتري باشيد. به او بگوييد: «به طور معمول، براي مواردي مثل موضوع شما، ما اين کار رو مي کنيم که .، اما اجازه بديد ببينيم چطور مي تونيم اين مسئله رو براي شما حل کنيم، کاري که من مي تونم بکنم اينه که .» سعي کنيد راهکارهايي مناسب به وي معرفي کنيد، حفظ تعادل بين رضايت مشتري و منافع فروشگاه بسيار مهم است. شايد گاهي اوقات نيز مجبور باشيد خارج از قواعد فروشگاه تصميم بگيريد و شايد لازم باشد مدير فروشگاه درباره ي اصلاح قواعد دست و پا گير، هر چه سريعتر اقدام کند.


9- من نمي دونم، تازه اومدم اينجا!


اينکه شما به تازگي در يک فروشگاه مشغول به کار شده ايد، ناتوانايي شما در رسيدگي به خواسته هاي مشتري را توجيه نمي کند. مشتري در فروشگاه شما است تا خريد کند، انتظار دارد به سؤالاتش به خوبي پاسخ داده شود يا مسائلش به خوبي حل شود. اغلب مشتريان با کندي کار و يا اشتباهات کوچک فروشنده ي جديدي که مؤدب است و تمام تلاش خود را به کار مي گيرد تا به ايشان کمک کند، به خوبي کنار مي آيند. پس اگر به تازگي در فروشگاهي مشغول به کار شده ايد و هنوز قواعد کار و يا محل قرارگرفتن کالا و اجناس مختلف را نمي دانيد، سعي نکنيد براي پوشاندن اين ضعف خود، اطلاعات اشتباه به مشتري بدهيد. به مشتري بگوييد: «لطفاً کمي تحمل بفرماييد تا دستورتون رو انجام بدم». البته فروشنده هاي زرنگ پيش از اينکه در چنين موقعيتهايي گرفتار شوند، به يادگيري و کسب اطلاعات لازم مي پردازند.


10- گوشي . !!


متأسفانه اين واژه در ارتباطات تلفني بين فروشنده و مشتري، بسيار استفاده مي شود. اما شما به عنوان يک فروشنده هيچگاه نبايد از آن استفاده کنيد. اگر به هر دليل لازم است مشتري پشت خط تلفن منتظر بماند حتما با گفتن عباراتي مثل «مي شه چند لحظه منتظر بمونيد تا .» آنها را از اين امر مطلع سازيد.


11- الآن سرم شلوغه!


آيا شما تا به حال اين عبارت را گفته ايد يا شنيده ايد؟ سؤال اينجاست که اگر شما براي مشتري وقت نداريد، پس براي چه در فروشگاه حضور داريد؟ اين واژه يعني «مشتري گرامي! لطفاً از ما خريد نکنيد!» يادمان باشد اگر مشتري نباشد، ما هم کار و درآمدي نخواهيم داشت. پس اگر به هر دليل مشغول انجام کاري هستيم و همزمان بايد به يک مشتري نيز رسيدگي کنيم، پرداختن به کار مشتري در اولويت است و اگر واقعاً چنين امکاني وجود ندارد، با گفتن عباراتي مثل «تا چند لحظه ي ديگه در خدمتتون هستم» به شيوه اي مؤدبانه، کمي وقت براي خودمان بخريم.


12- داري اشتباه مي کني!


بسياري از فروشگاهها به ظاهر بر اين موضوع که «هميشه حق با مشتري است» اصرار شديدي دارند. با اين حال وقتي مشتري اشتباه مي کند و حق با او نيست، مي شنويم که فروشنده به راحتي به او گوشزد مي کند که «شما داري اشتباه مي کني!». يادمان باشد حتي اگر مشتري اشتباه کرده است، هرگز اين جمله را به زبان نياوريم. در چنين موقعيتي بايد بر مسئله ي بوجود آمده و ارائه ي راهکار مناسب براي آن تمرکز کنيد، چنين جملاتي نشان مي دهد شما به جاي پرداختن به مسئله، به دنبال مقصر مي گرديد و دست بر قضا مقصر مورد نظر همان مشتري است که قرار است هميشه حق با او باشد. وظيفه ي شما حفظ مشتري است پس به مشتري يادآور شويد که «گويا سوء تفاهمي روي داده، اجازه بديد ببينيم چطور مي شه اين موضوع رو حل کرد»


13- اگر تو اون رديف پيداش نکرديد، پس حتماً تموم شده!


وقتي يک مشتري از شما مي خواهد که در پيدا کردن کالايي راهنمايي اش کنيد، يعني تصميم به خريد آن کالا دارد. ممکن است شما آن کالا را تمام کرده باشيد و شايد هم در انبار موجود داشته باشيد. وظيفه ي شما فروختن کالا است، پس اگر چنين پيامي از مشتري دريافت کرديد، نسبت به فراهم کردن کالاي مورد نظر و يا پيشنهاد کالايي مشابه درنگ نکنيد. به مشتري بگوييد: «اجازه بديد ببينم مي تونم چيزي رو که مي خوايد براتون پيدا کنم». يادتان نرود سري هم به انبار بزنيد.


14- همين؟!


شايد اين واژه ها را بيشتر هنگامي که مشتري پاي صندوق مي رود، شنيده باشيد. گاهي فروشنده ها با گفتن اين واژه ها مي خواهند مشتري را نسبت به خريد بيشتر ترغيب کنند، اما غافل از اينکه اين واژه ها داراي بار منفي هستند. برخي مشتريها اين واژه ها را تحقيرآميز معنا مي کنند: فقط همين چند تا؟! يعني نمي خواهي بيشتر خريد کني؟! برخي ديگر از مشتريها اين برداشت را دارند که فروشنده فردي کم حوصله است و مي خواهد هرچه سريعتر فروش را خاتمه دهد. براي اينکه ديگر اين واژه ها را بکار نبريم، کافيست بپذيريم شايد برداشت پنجاه درصد مشتري ها از اين جنس باشد و چه چيز بدتر از توهين به مشتري، حتي اگر اينکار عمدي نباشد. پس اگر هدف شما ترغيب مشتري نسبت به خريد بيشتر است، مي توانيد بر اساس سليقه ي مشتري برخي از اجناس و کالاهايتان را به او پيشنهاد دهيد: «تا حالا اينها رو امتحان کرديد؟»




1.        https://bookmarkvids.com/story9148611/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA 


2.       https://bookmarkshut.com/story9148405/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA


3.       https://fellowfavorite.com/story9148703/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA


4.       https://hubwebsites.com/story9148580/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA


5.       https://rotatesites.com/story9148590/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA


6.       https://binksites.com/story9148609/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA


7.       https://sitesrow.com/story9148630/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA


8.       https://sites2000.com/story9148550/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA


9.       https://thejillist.com/story9148599/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA


10.   https://mysitesname.com/story9148578/%D8%B4%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

fardinurmode خرید تحقیق و مقاله و پاورپوینت تبیین وبلاگ عطا فردآقائی پلیس آب می‌آید... دانلود فایل blogerazad دستگاه تعلیم و تربیت و تهدیدات فرهنگی دیجی رایانه صالح بلاگ